[ad_1]
ببه عنوان مثال با برخی از واقعیت های غیرقابل تردید که اخیراً بر اعتراضات ، آشوب ها و زباله کشیدن مجسمه در سراسر جهان غربی تأکید شده است. هویت جنسی ، هویت نژادی ، هویت قومی و بقیه موارد برای سیاست های چپ گرا ضروری شده است – به حدی که تصور پیشرفت گرایی امروز بدون این هویت های گروهی یا برنامه های آنها عملی برای بیهودگی است.
خشم قانونی جهانی از قتل جورج فلوید یک چیز است. ربودن آن توسط فعالان که قصد شیدایی یکسان دارند ، مانند سجده آیینی ، دیگری است. در اینجا ، هر جای دیگر ، پیشرفت جمعی بر سر خود به عنوان امضای پیشرفت سیاسی زمان ما آشکار می شود. نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بعدی آمریكا ، به عنوان یك نمونه بارز ، تا حدودی به مبارزات – در حال حاضر تایتانیك چپ-لیبرال – بین كسانی كه معتقدند می توانند سیاست هویت را به پیروزی سوق دهند ، و كسانی كه هلاك می شوند بستگی دارد.
در همین حال ، خارج از سیاست ملی ، ایدئولوژی های هویت گسترش خود را در یک نهاد فرهنگی پس از دیگری ادامه می دهد. پردیس های سراسر جهان برای اعمال هراس هویتی ، کاملاً با “فضای امن” ، “هشدارهای تحریک کننده” ، “تخصیص” و دیگر موارد نوآوری های زبانی جذاب. فریاد بلندگوها با دیدگاه های ناخواسته امری عادی شده است. شهرک های لرزان به شکل مطالبات تأمین بودجه اضافی “امنیتی” برای میهمانان ظاهراً جنجالی ، آنقدر رایج است که قابل توجه نیست و گفتار در چهار گوش و مکان دیگر برای ضرب و شتم توهین به یک زیر مجموعه دیگر ملتهب به ضمیر منتقل می شود.
همانطور که دانشگاه ها می روند ، پرچمداران دیگر ، از فضاهای فرهنگی غمناک ، مانند موزه ها ، نیز استفاده کنند رشته های ضروری دانشگاهی از جمله علوم ، فناوری ، مهندسی و ریاضیات. ادارات منابع انسانی شرکت ها اکنون به عنوان مانیتور سالن های مسلح فعالیت می کنند ، بوروکراسی های خود و رسانه های اجتماعی کارمندان را به دلیل تخلفات بر علیه رمزهای یکسان ، گشت زنی می کنند. باند های مد ، هالووین ، حمام های عمومی ، کتابخانه ها ، مجلات غذایی و آشامیدنی: فکر کردن به یک مکان معتاد که سخت است ، دشوار است. نیست اخیراً از پیشوند Puritans یا پیشاهنگان “اختصاص” استفاده کنید.
به رسمیت شناختن همه گیر بودن سیاست هویت ، به معنای برابری اخلاقی در بین گروههای خاص نیست. این یک تئوری منفی و علّی درباره آنچه آنها را متحد می کند نیست پیشنهاد نمی کند. نیروهای اجتماعی در حال بازی لژیون هستند. ولی سرعت نشان می دهد که سیاست هویت طبق معمول تجارت است ، این یک تغییر زمین ساختی است. برای بسیاری از شهروندان غربی ، خواسته ها و برنامه های سیاسی غیر قابل تشخیص از خواسته ها و برنامه های جناح آسیب دیده ویژه ای که بیشتر آنها را “شناسایی می کنند” قابل تشخیص نیستند و انسانهای خارج از جناح های منتخب ، بیشتر و بیشتر به عنوان هموطنان رفتار نمی شوند. به عنوان دشمنانی که با شرم ، ارعاب و مجازات قانونی در صورت امکان از بین می روند. این چیز جدیدی است.
واقعیت دیگری که هم اکنون شناخته شده است این است که بسیاری از مردم از این دنیای جدید غیر منتظره و غالباً شعله ور می شوند.
حق محافظه کارانه طیف سیاسی ، برخلاف منافع راست منفی ، تقریباً در مخالفت با سیاست هویت – متفق القول است – حداقل به عنوان یک موضوع نظریه ، اگر نه همیشه در عمل. تاکر کارلسون ، میزبان فاکس نیوز ، می گوید: “سیاست هویت” این کشور را سریعتر از هرگونه حمله خارجی نابود خواهد کرد. “ جردن ب. پترسون ، روانشناس دانشگاه تورنتو ، سیاست هویت را “قابل فهم” می نامد. راد دره ، نویسنده گزینه بندیکت، آن را واضح توصیف می کند به عنوان “نوعی که دانش آموز زن سیاه یل را از پیشینه ممتازی متقاعد می کند که به دلیل رنگ پوستش قربانی می شود ، و اینکه برخی از مردهای سفید پوست بدون دندان Appalachian که معلولیت دارند معلولیت می کنند ، به دلیل او “
با توجه به انتقاد محافظه کارانه ، تمرکز بی امان بر هویت باعث تقویت سیاست های سیاسی ، جایگزین کردن قربانی برای شهروندی می شود و با چرخاندن خود مسئولیت خود را بر عهده می گیرد. E pluribus unum روی سرش ، بسیاری را از یک.
آنچه در طی چند سال گذشته نیز ظهور می کند این است که بیش از چند لیبرال با آن تحلیل موافق هستند. ریچارد داوکینز ، زیست شناس و زیست شناس تکاملی سیاست هویت را “یکی از شرارت های بزرگ عصر ما” خوانده است. استاد دانشگاه کلمبیا ، مارک لیلا ، نویسنده مانیفست ضد هویت لیبرال یک و آینده، استدلال می کند که ایدئولوژی “دلبستگی های فردی و گروهی ما را تحریک می کند ، خود را تحسین می کند ، و سایه شک و تردید را بر سر هر دعوت یک دموکراتیک جهانی می اندازد. ما“ روانشناس و استاد استیون پینر ، دیگر منتقد لیبرال ، می گوید: وقتی سیاست هویت “فراتر از هدف مبارزه با تبعیض و ظلم گسترش می یابد ، دشمن عقل و ارزشهای روشنگری است.”
در مجموع ، طرفین بحث درباره سیاست هویت ، طرفدار و عرف ، به اندازه کافی مشهود هستند. با این حال ، آنچه هنوز روشن نشده است ، داستان گسترده ای است که همه آنها بخشی از آن هستند. به هر روشی که به نظر برسد – از چپ یا راست ، فرهنگ یا سیاست ، در سراسر ایالات متحده یا در حوضچه – یک واقعیت قابل توجه به نظر می رسد: سوال من کی هستم؟ اکنون یکی از فرخنده ترین زمان ما است.
تیاو ما را به سؤالی می رساند که هنوز سؤال نشده است ، و باید چنین باشد: چرا؟
چگونه موضوع “هویت” برای بسیاری از افراد در وهله اول به حد احساسی و سیاسی تبدیل شده است؟
در اینجا یک پاسخ است. دشمنی مدرن در مورد هویت را نمی توان بدون در نظر گرفتن علتی که مورد غفلت واقع می شود درک کرد: جابجایی های جمعی ، رادیکال و عمدتاً ناشناخته ناشی از Homo sapiens، به خصوص اگرچه نه تنها در جوامع ایالات متحده و اروپا ، از دهه 1960. این شامل ابتدایی ترین شکستگی از همه است: پراکندگی بی سابقه و در حال حاضر بسیار ناچیز ، انقباض و فروپاشی بسیاری از خانواده ها – روندهایی که اکنون 60 سال به طول می انجامد و بدون هیچ چشمداشتی.
موتور تحول بزرگ انقلاب جنسی است ، به معنای تغییرات گسترده اجتماعی که به دنبال ورود قرص ضدبارداری و دستگاههای مرتبط با آن انجام می شود که برای اولین بار پیشگیری از بارداری قابل اعتماد را انجام می دهد. نه تنها در ایالات متحده ، بلکه در بسیاری از نقاط جهان ، انقلاب در ناهمگون سازی جنسیت غیرجنسی در همه گونه های مختلف ، و افزایش شدید رفتارهایی که قبلاً نادر بودند ، یا ننگ ، یا هر دو ، به وجود آمدند. این لیست از جزئیات شامل موارد بی سابقه ای در مورد سقط جنین ، خانه های بی پدر ، کوچک شدن خانواده ، تجزی خانوادگی و سایر پدیده هایی است که از دهه 1960 در جهان رواج یافته است.
بسیاری از مردم ، از زمان و اکنون ، به ایمان اعتقاد داشتند که این جهشهای خانوادگی خالصی برای بشریت محسوب می شوند ، و زندگی خودشان به واسطه آزادی هایی که فقط انقلاب می توانست به آنها بی حد و حصر افزایش یافته است ، افزایش یافته است. با این حال ، جمع آوری شواهد حاکی از یک مورد متفاوت است ، که همچنین با حسن نیت ساخته شده است: این تغییرات مشابه همزمان زیستگاه طبیعی حیوان انسان را تضعیف کرده اند ، با نتایج بنیادی که ما تازه شروع به درک آن کرده ایم.
درک این عواقب این نیست که با هر عمل منفرد فردی انتخاب شود. در عوض ارزیابی تأثیر جمعی از محیط زیست میلیون ها نفر از آنها ، که طی سالهای متمادی گرفته شده است ، ارزیابی می شود. دهه ها به آزمایش ناخواسته و قدرتمند انقلاب جنسی ، بسیاری از انسانها اکنون زندگی می کنند که گویی ما موجودات کاملاً جمعی نیستیم که همیشه بوده ایم. و پیامدهای سیستمی ناشی از آن تغییر عمیق در حال ظهور است.
اینها شامل سیاست بطور فزاینده ای سورئال است. مطالعه جدول زمانی این است که ببینیم سیاست هویت ، متولد 1977 با مانیفیستی که توسط فمینیستهای افراطی سیاه پوست به وجود آمده ، با گسترش انقلاب جنسی همگام بوده است – و نه تنها در ایالات متحده ، بلکه در هر جامعه ای ریشه در غربی دارد. تمدن
در جوامع پس از انقلاب روشهای قدیمی شناخت من کی هستم و آنچه من برای (به عنوان مثال ، با مراجعه به خانواده ، خانواده های گسترده و اجتماعات بزرگتر مانند کلیساها در زندگی واقعی در حال ضعف هستند) و برای برخی دیگر اصلاً وجود ندارد. به دلایل مختلف مدرنیته و بعد از مدرنیته ، همه این هویت جمعی رو به وخامت گذاشته است. در کتاب نشانه 2000 خود بولینگ به تنهاییرابرت دی پوتنم ، دانشمند علوم سیاسی نقشه برداری از جابجایی اجتماعات رو به زوال و انجمن ها را نشان داد. آنچه امروز باید تأکید شود ، کاهش نخستین در برابر این موارد است: جامعه اولیه خانواده.
خارج از زمان جنگ یا فاجعه دیگر ، اتصالات ارگانیک این واحد مانند گذشته فرو ریخته است. بحث مبهم از “تغییر خانواده” ، از نوعی که امری عادی شده است ، به عظمت این واقعیت عدالت نمی کند. جابجایی های خانوادگی در سطح سیستم اکنون در هر مرحله از زندگی انسان تبعات تبعاتی را تجربه می کند ، همانطور که توسط داده های جدید درباره افزایش شدید مشکلات روانی در نوجوانان و بزرگسالان نشان داده شده است. چندین دهه شواهد تجربی در مورد مضرات خانه های پدر و مادر (ادبیاتی که به خوبی مورد غفلت قرار گرفته است). “مطالعات تنهایی” که اکنون در جامعه شناسی رواج یافته است ، باعث انزوای روز افزون سالمندان در هر کشور غربی می شود. مطالعات مرتبط نشان می دهد که افراد در بیست سالگی و زیر آنها ممکن است تنهاترین گروه از همه باشند. و اتمی شدن روزافزون زندگی روزمره در جوامعی که تعداد نوزادان کمتر ، ازدواج های دیرتر و سایر نشانگرهای تمدن وجود دارد که حرکت رو به جلو را از دست می دهد.
چنین ویرانگری های پس از انقلاب باعث ایجاد استراتژی های جدید بقای اجتماعی شده است ، زیرا افراد بی توجه از هویت خویشاوندی به دنبال جایگزینی هستند که آنچه را که خانواده های ارگانیک برای انجام وجود دارند انجام دهند – یعنی محافظت از افراد موجود در آنها ، و به آن افراد جایگاه اجتماعی می دهد. سفارش. اینجاست که گروه های هویتی وارد قاب می شوند. گروه های هویتی به عنوان خانواده ها و جوامع مجازی در عصری عمل می کنند که نسخه های واقعی این دو مورد در حال کاهش است.
زنان و مردان غربی بیشتر از گذشته جدا و محروم از خویشتن هستند ، شواهد همچنین حاکی از یک شکست جدی در یکی از کارکردهای اصلی خانواده است: یادگیری اجتماعی. جنبش #MeToo که هنوز هم در سراسر جهان غرب بازتاب دارد یک مورد قابل توجه است. رابطه جنسی غیرقانونی اکنون نسبت به گذشته کمتر عواقب و تحریک آمیزتر است. اما انقباض و انفجار خانواده ، در همین حال ، ظرف پتری را خرد کرده است که نسل های قبلی از آن با جنس مخالف یاد گرفته اند: با مشاهده والدین ، برادران ، خواهران ، عموزاده ها ، عمه ها ، دایی ها ، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و بقیه موزائیک خانوادگی. نتیجه جالب این است که از نظر جنسی بیشتر است تمرین کرد نسل بشر نیز ممکن است بیشترین جنسی را داشته باشد بی سوادparad— پارادوکسی که نمونه #MeToo ، با داستانهای ناهماهنگ راشومون ، بارز است.
خلاصه اینکه ، فریادهای معتبر امروزی توسط بسیاری از افراد برای پاسخ به سؤالات مربوط به اینکه چه کسانی هستند و در کجای جهان تعلق دارند ، از هیچ جا بهار نبود. آنها یک تمایل ابتدایی منحصر به فرد برای زمان ما هستند ، که ناشی از انحلال خانوادگی است.
این مقاله از Primal Screams اقتباس شده است: چگونه انقلاب جنسی سیاست هویت را ایجاد کرد (مطبوعات تمپلتون). این کتاب شامل تفسیرهای راد دره ، مارک لیلا و پیتر تیل است.
[ad_2]
Source link